کفشهایم را میپوشم و در زندگی قدم میزنم
من زنده ام و زندگی
ارزش رفتن دارد
آن قدر می روم تا صدای پاشنه هایم
گوش ناامیدی را کر کند
کفشهایم را میپوشم و در زندگی قدم میزنم
من زنده ام و زندگی
ارزش رفتن دارد
آن قدر می روم تا صدای پاشنه هایم
گوش ناامیدی را کر کند
هیچکس را در زندگی مقصر نمی دانم ...
از خوبان "خاطره"
و از بدان "تجربه" میگیرم ...
بدترین ها "عبرت" میشوند ،
و بهترین ها"دوست"...
حرف اشتباهیست که میگویند ،
با هر کس باید مثل خودش رفتار کرد ...
اگر چنین بود از منیت و شخصیت هر کس چیزى باقى نمیماند !
هرکس هر چه به سرت آورد فقط خودت باش ...
اگر جواب هر جفایى ، بدى بود ،
داستان زندگی ما خالى از آدم های خوب بود ...
مهم نیست با تو چه کردند ،
تو قهرمان زندگی خودت بمان !!!
با وجدانت آسوده بخواب ...
سرت را پیش خدایت بالا بگیر ...
و بخاطر همه چیز شاکر باش ...
خواندن داستانها و جزئیات زندگی ائمه(ع)،محبت ما به آنها را افزایش میدهد. اما از امام زمان(ع) که همیشه غائب بودهاند، مطالب زیادی نقل نشده. در عوض، باید از قدرت «تفکر» بیشتر استفاده کنیم! مثلاً بیایید کمی در مورد میزان علاقۀ امام زمان(ع) به خودمان «فکر» کنیم.
چرا حضرت پروندۀ ما را بهصورت هفتگی مرور میکنند؟ از سرِ کنجکاوی؟ یا از سرِ علاقه، و مانند پدر و مادر مهربانی که وضعیت تحصیلی فرزندش برایش مهم است؟ از کنار این موضوع به سادگی عبور نکنیم، در موردش تأمل کنیم.
این تفکر اگر برایش وقت بگذاریم ما را متحول میکند و علاقۀ ما به آن حضرت را افزایش میدهد
«دارو» و «دوست»...؛
هر دو دردها را تسکین میدهند...
با این تفاوت که «دوست»...
نه قیمت دارد؛
نه نیاز به بیمهٔ حمایتی ؛
چون خودش حمایت است...!
نه مقدار دارد ؛
نه تاریخ انقضا ،
بلکه هر چه قدیمیتر باشد ، اثرش عمیقتر و شفابخشتر است...!
هر دارو برای دردی مؤثر است ، و برای یک درد دیگر مُضِر...؛
اما دوست ، بر هر دردی دواست...!
درود بر همه ی دوستان خوب